نقد مباني فکري جهاني سازي غربي
نقد مباني فکري جهاني سازي غربي
نقد مباني فکري جهاني سازي غربي
1- انسان محوري:
2- سکولاريسم (جدايي دين از سياست و زندگي اجتماعي):
3- ليبراليسم (آزادي بي بند و قيد):
4- حس گرايي، و تجربه گرايي
علاوه بر آن، جهاني سازي غربي جز به استثمار و استعمار جهان غير غربي منتهي نمي شود. تسلط آن بر تکنولوژي هاي پيشرفته موجب استکبار آن ها مي شود و ادعاي رهبري جهان را به جهانيان اعلام کرده اند هژموني غربي همه ي عالم را فرا مي گيرد. در حالي که مهدويت اسلامي بر گسترش عدل و همه ي زمين تأکيد فراواني دارد، همه انسان ها چه در غرب زندگي مي کنند چه در شرق، چه در شمال دنيا زندگي کنند چه در جنوب در فرهنگ مهدوي برابرند. همه ي آن ها بندگان خدا هستند. غرب و شرق، رنگ و نژاد موجب برتري بين آن ها نمي شود. و همچنين اگر جهاني شدن به معناي تسلط نظام سرمايه داري در جهان باشد، اين معنا از جهاني شدن نيز به هيچ وجه با آموزه ي مهدويت سازگاري نخواهد داشت. زيرا سرمايه داري غربي بر اساس کسب سود بيشتر مبتني است که منجر به ظلم و ستم به جامعه ي انساني مي شود. سودها و ثروت ها فقط در اختيار سرمايه داران قرار خواهد گرفت و بسياري ديگر از جوامع انساني از آن محروم مي شوند. در حالي که مهدويت اسلامي سودها و ثروت ها را در اختيار همه ي جوامع انساني مي گذارد، اقتصاد و سرمايه از منظر اسلام و مهدويت صرفا تأمين کننده ي نيازهاي بشر براي نيل به سعادت و رفاه دنيوي و اخروي مي باشد. اسلام مي آموزد که خدا انسان را براي دنيا نيافريده است، سعادت واقعي انسان در جهان آخرت است زندگي واقعي در اين جهان نيست، چنانچه در قرآن آمده است: (و إن الدار الأخره لهي الحيوان لو کانوا يعلمون)؛ (2) «و زندگي واقعي سراي آخرت است، اگر مي دانستند!»
تا اينجا روشن شد که اگر جهاني شدن به معناي جهاني سازي غربي باشد به هيچ وجه با آموزه ي مهدويت سازگار نخواهد بود. اما اگر جهاني شند از محتواي غربي تخليه شود و به معناي همگرايي و همبستگي جهاني باشد که به تشکيل حکومت واحد جهاني منتهي شود، اين معنا نه تنها با آموزه ي مهدويت سازگار مي باشد بلکه مي تواند از لوازم تشکيل حکومت جهاني حضرت مهدي عليه السلام باشد جهاني شدن به اين معنا مي تواند زمينه ساز تحقق حکومت جهاني مهدوي باشد؛ زيرا تحقق حکومت جهاني را فقط بر اساس مصالح و مفاسد جوامع انساني مي توان تصور کرد، و تنها خالق و هستي بخش انسان است که مي تواند راجع به مصالح و مفاسد آن ها آگاهي کامل داشته باشد. هر کسي نمي تواند رهبري حکومت جهاني را به عهده بگيرد، تنها کسي مي تواند چنين مسئوليت بزرگ را به عهده گيرد که خود را از هر چيز جز خداوند آزاد سازد. به عبارت ديگر رهبر حکومت جهاني بايد مرد الهي باشد که نزديک ترين و برترين بندگان خدا است، و فقط براي خدا کار کند. آن مرد الهي جز بر حضرت مهدي عليه السلام که در متون ديني اسلام آمده است قابل انطباق نمي باشد.
پی نوشت:
1- سيد احمد راهنمايي «همان» ص 228.
2- سوره عنکبوت، آيه ي 64.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}